عضویت: 1396/07/22
تعداد پست: 8994
چه جالبن این قرصا بلدن برن جذب کجا بشن!!!
من یک ملکه هستم?با کمک این تاپیک آموزنده منم یه ملکه شدم https://www.ninisite.com/discussion/topic/2481309/%d8%aa%d8%ac%d8%b1%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%82%d8%af%d8%b1 با تشکر از کاربر دختر گرانبها?❤
عضویت: 1398/05/12
تعداد پست: 212
من دارم مکس فت استفاده میکنم خیلی راضیم
عشق یعنی دخترمو باباش???❤
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
چه جالبن این قرصا بلدن برن جذب کجا بشن!!!
عضویت: 1398/04/27
تعداد پست: 2471
من دارم مکس فت استفاده میکنم خیلی راضیم
فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
1922 elisafati
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
من دارم مکس فت استفاده میکنم خیلی راضیم
چه عالی?خداراشکرکه راضی هستی
عضویت: 1398/05/20
تعداد پست: 10838
چه جالبن این قرصا بلدن برن جذب کجا بشن!!!
آره چشم الکترونیکی دارن لابد یا حسگر دارن??
وقــتــى كســى رودوس داشــتــه بــاشــى واســه نــبــودنــاش، واســه نــخــواســتــنــاش، واســه دروغــاش همــيشــه يه بــهونــه واســه خــودت جــورمــيكنــى و اينــ قــســمــت تــلــخ داســتــانــه.
عضویت: 1397/07/12
تعداد پست: 826
عضویت: 1398/09/30
تعداد پست: 368
چطوری بدون عوارضه مگه میشه یه قرص استامینوفن ساده کلی عوارض داره اینارو من تو ماهواره تبلیغشو دیدم الکیه همش عوارضه
عضویت: 1396/07/22
تعداد پست: 8994
منظورم اینه چطور باعث چاقیه شکم وپهلو نمیشن!
من یک ملکه هستم?با کمک این تاپیک آموزنده منم یه ملکه شدم https://www.ninisite.com/discussion/topic/2481309/%d8%aa%d8%ac%d8%b1%d8%a8%db%8c%d8%a7%d8%aa-%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%82%d8%af%d8%b1 با تشکر از کاربر دختر گرانبها?❤
1911 aninini
عضویت: 1398/05/12
تعداد پست: 212
برای چاقی صورتم پر شده وزنمم خوب شده
عشق یعنی دخترمو باباش???❤
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
چطوری بدون عوارضه مگه میشه یه قرص استامینوفن ساده کلی عوارض داره اینارو من تو ماهواره تبلیغشو دیدم ا ...
ویتامینای گروهBوCو...داره نه تنها بدون عوارض بلکه مفیدم هستن
عضویت: 1398/05/12
تعداد پست: 212
من دوسه روز اول یکم دلدرد میگرفتم بعد درست شد الان خوبم و راض کم وزنیم افسردم کرده بود
عشق یعنی دخترمو باباش???❤
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
منظورم اینه چطور باعث چاقیه شکم وپهلو نمیشن!
عزیزعضله سازی میکنه شکم وپهلوچربیه!!!!ویتامینای گروه Bهمش واس عضله است وپروتئین هم که خودش برای بدنسازی استغاده میشه وامینواسیدگیاهی استفاده شده
عضویت: 1398/04/27
تعداد پست: 2471
برای چاقی صورتم پر شده وزنمم خوب شده
اها یعنی تپل میکنه همه جارو..برای سینه و با سن چی؟؟خودت از قبل داشتی؟؟???ببخشیدا من دربه در دنبال اینچیزام
فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
1826 elisafati
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
من دوسه روز اول یکم دلدرد میگرفتم بعد درست شد الان خوبم و راض کم وزنیم افسردم کرده بود
سعی کن همراه غذابخوری یک ساعت فاصله باشه که نتیجه دلخواه بگیری
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
اها یعنی تپل میکنه همه جارو..برای سینه و با سن چی؟؟خودت از قبل داشتی؟؟???ببخشیدا من دربه در دنبال ...
عضویت: 1398/04/27
تعداد پست: 2471
فرزندم، دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم....
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136
مکس فت برای کل بدن،فت فیس برای صورت
مدیر استارتر
عضویت: 1398/10/09
تعداد پست: 136